معمای انرژی تاریک
چرا انبساط جهان شتابدار است؟ پس از دو دهه مطالعه، پاسخ آن مثل همیشه مبهم است، اما پرسشها روشنتر شده است.

این مقاله به قلم آدام ریس (Adam G. Riess) برنده جایزه نوبل به خاطر کشف انبساط شتابدار کیهانی و استاد دانشگاه جانز هاپکینز، و ماریو لیویو (Mario Livio) اخترفیزیکدانی که چند دهه با تلسکوپ فضایی هابل کار کرده است نگاشته شده و در مجله معتبر Scientific American به چاپ رسیده است. این دو فیزیکدان در این مقاله تلاش میکنند بهترین پاسخهای موجود برای سؤالاتی ژرف پیرامون انرژی تاریک را تبیین کنند.
جهان هر لحظه در حال بزرگتر شدن است. کهکشانها از یکدیگر دور میشوند. خوشههای کهکشانی از خوشههای دیگر دور میشوند و فضای خالیِ بین هر چیزی وسیع و وسیعتر میگردد. این موضوع از دهه 1920، زمانی که مشاهدات «ادوین هابل» و دیگران نشان داد که کیهان در حال انبساط است شناخته شده بود.
اما اخیراً، اخترشناسان دریافتند که این روند در حال سرعت گرفتن است –فضای انبساط جهان رو به افزایش است، به طوری که کهکشانها سریعتر از لحظهای قبل از یکدیگر دور میشوند. این حقیقتی شگفتانگیز است که در سال 1998 یکی از ما (ریس)، به همراه همکارانی که او با «برایان اِشمیت» از دانشگاه ملی استرالیا رهبری کرد، از طریق اندازهگیری انفجارهای ابرنواختری دوردست، به آن پی بردند.
این کشف با یافتههای گروه دیگری با رهبری «سول پِرلمِتِر» از دانشگاه برکِلی کلفرنیا، با روشی مشابه که در همان سال منتشر شد سازگاری داشت. نتیجه گریزناپذیر بود – چیزی باعث میشد سرعت انبساط جهان بیشتر شود. اما چه چیزی؟ ما نامِ «انرژی تاریک» را بر روی هر چیزی که منجر به نیروی دافعهای که ظاهراً جهان را از هم باز میکند مینهیم.

پس از مطالعه این شرایط به مدت نزدیک به دو دهه، ماهیت فیزیکی انرژی تاریک همانند 18 سال پیش تقریبا مبهم باقی مانده است. در واقع، فقط به نظر میرسد مشاهدات اخیر، با ارائهی نشانههای ناسازگاری با نظریههای پیشرو اوضاع را بیشتر پیچیده میکنند. ما با چندین معمای مهم روبرو هستیم:
- انرژی تاریک چیست؟
- چرا ثابت کیهانشناسی از پیشبینی درستترین نظریهها نیز بسیار ضعیفتر به نظر میرسد (و هنوز به اندازه کافی قوی که بتوانیم آن را شناسایی کنیم)؟
- ماهیت انرژی تاریک برای آیندهی جهان چه معنایی دارد؟
- و در نهایت، آیا خصوصیات عجیب انرژی تاریک دلالت بر این دارد که جهان ما ویژگیهایش را به طور تصادفی کسب نموده است؟ – در واقع جهان ما تنها یکی از چند جهان پهناوری است که شامل نمونههای بیشماری از کیهان است، هر کدام با ویژگیها و مقدار انرژی تاریک متفاوت؟
هجومی همهجانبه برای شناخت ماهیت انرژی تاریک در جریان است و بواسطهی چندین پروژهی رصدخانهی جدید، چشمانداز روشنی برای پیشرفتی قریبالوقوع وجود دارد. امیدواریم طی دههی پیشِرو بتوانیم به این سوالات پاسخ دهیم و ماهیت شتاب کیهانی را دریابیم – یا به خود بقبولانیم که برخی اسرار را برای مدت نامعلوم حل نشده باقی بگذاریم.
انرژی تاریک چیست؟
دانشمندان چندین فرضیه مبنی بر اینکه که چه چیز ممکن است منجر به شتاب جهان شود دارند. کاندید اصلی برای انرژی تاریک از ماهیت فضای خالی نشأت میگیرد. در فیزیک کوانتوم خلأ «هیچ» نیست – بلکه مملوء از جفت ذرات مجازی و پاد ذراتی است که خودبخود ظاهر شده و در کسری از ثانیه یکدیگر را از بین میبرند. این دریای جفت ذرات ناپایدار، هرچقدر هم که عجیب به نظر برسد حامل انرژی است و انرژی، دقیقا مثل جرم، میتواند گرانش ایجاد کند.
بر خلاف جرم، انرژی بسته به اینکه فشارش مثبت یا منفی است، میتواند هم گرانش جاذبهای و هم گرانش دافعهای ایجاد کند. انرژی خلأ در فضای خالی، بر اساس نظریه، میبایست دارای فشاری منفی باشد لذا ممکن است منبع گرانش دافعهای باشد که منجر به انبساط شتابدار جهان میشود. این ایده معادل با «ثابت کیهانشناختی» است، گزارهای که اینشتین به معادلات نسبیت عام خود افزود که نشاندهندهی چگالی انرژی ثابت در سرتاسر فضا است. همانطور که از نامش پیداست، این فرضیه اعتقاد دارد چگالی انرژی تاریک در تمام فضا و زمان ثابت است – متغیر نیست – شواهد اخترفیزیکی که تا بدینجا در اختیار داریم با اندکی اختلاف با تعریف ثابت کیهانشناختی بهترین سازگاری را دارد.
از سوی دیگر، انرژی تاریک ممکن است یک میدان انرژی به نام «عنصر پنجم (اتر)» باشد که جهان را فرا میگیرد، هر نقطه از فضا را مملوء از خاصیتی میکند که کشش ناشی از گرانش را خنثی مینماید. فیزیکدانان با میدانها آشنایی دارند – نیروهای معمولی الکترومغناطیس و گرانش از طریق میدانها عمل میکنند (گرچه اینها از منابع موضعی ناشی میشوند و در تمام فضا پخش نمیگردند). اگر انرژی تاریک یک میدان باشد، ثابت نخواهد بود و ممکن است با گذر زمان تغییر کند. در اینصورت، انرژی تاریک شاید زمانی قویتر یا ضعیفتر از اکنون باشد و بتواند جهان را در زمانهای مختلف به طریقی متفاوت تحت تاثیر قرار دهد. به همین ترتیب، قدرت و تاثیر آن بر تحول جهان ممکن است در آینده تغییر یابد.
در نسخهی به اصطلاح میدان منجمدشونده ( freezing-field ) این ایده، انرژی تاریک با گذشت زمان کند و کندتر تحول پیدا میکند؛ در نسخه میدان ذوب شونده (thawing variant)، میدان ابتدا به کندی و سپس سریعتر تغییر میکند. گزینهی سوم ممکن است شتاب کیهانی را توجیه نماید: انرژی تاریکی وجود ندارد، انبساط سریع کیهانی ماحصل فیزیکی است که در نظریه گرانش اینشتین (نسبیت عام) توضیح داده نشده، با کاستی همراه است. این امکان وجود دارد که در دورترین ساختارها، نظیر گسترهای از خوشههای کهکشانی یا کلِ جهان قابل مشاهده، قوانین گرانشی متفاوت از پیشبینیِ نظریه عمل کند و گرانش به درستی رفتار نکند. فیزیکدانان چند پیشنهاد نظری جالب در این زمینه ارائه کردهاند، اما هیچ نظریهی قائم بالذاتی که با تمام مشاهدات فعلی سازگار باشد وجود ندارد، لذا چنین مینماید که در حال حاضر انرژی تاریک بر این گزینه سبقت میجوید. (ایدههای قبلی، مانند این تصور که شتاب کیهانی نمودِ توزیع ناهمگونی از ماده در سراسر جهان است یا نتیجهی شبکهای از نواقص هندسی در ساختار فضا است، در حال حاضر تا حد زیادی اثبات شده است که با دادههای شهودی سازگار نیستند.)
چرا انرژی تاریک بسیار ضعیف است؟
هیچ یک از تعاریف پیشنهادی برای انرژی تاریک چندان رضایتبخش نیست. به عنوان مثال، ثابت کیهانشناختی پیش بینی میکند که انرژی تاریک باید بسیار قویتر از آنچه که در عمل هست باشد. وقتی فردی به سادگی سعی میکند انرژی همهی حالات کوانتومیِ احتمالی ناشی از دریایی از ذرات مجازی و پاد ذرات در خلاء را جمع بزند، مقداری به دست میآورد که بیش از 120 مرتبه بزرگتر از مقدار مشاهده شده است. در نظر گرفتن ایدههایی از نظریات پیشنهادی مانند ابرتقارن – این تصور که هر ذرهی شناخته شدهای دارای ذرهی همدم سنگینتری است که ما هنوز کشف نکردهایم – تناقضات را تا حدودی کاهش میدهد، اما تفاوت بین انرژی کل پیشبینی شده و اندازهگیری شده هنوز دهها مرتبه بزرگتر باقی میماند. بنابراین اگر انرژی تاریک با خلأ توصیف شود سوال این است چگونه این انرژی خلأ بسیار ناچیز شد؟ توصیف میدانیِ انرژی تاریک به ندرت در این زمینه بهتر عمل میکند. نظریهپردازان به سادگی فرض میکنند (بدون توضیح خوبی در مورد چرایی این امر) که حداقل انرژی پتانسیل ناشی از میدانِ انرژی تاریک بسیار ناچیز است و تضمین میکند که تنها مقدار کمی از انرژی تاریک در فضا منتشر میشود. همچنین، این مدلها مستلزم این هستند که به طور حیرتآوری برهمکنشهایِ حداقلی با هر چیز دیگری درجهان (به غیر از فشار گرانشی دافعهای آن) داشته باشند – خصوصیتی که توضیح آن دشوار است. طبیعتاً این حقایق، ادغام فرضیههای میدان انرژی تاریک را با مدلهای رایج فیزیک ذرات مشکل میکند.
انرژی تاریک برای آیندهی کیهان چه معنایی دارد؟
ویژگیهای انرژی تاریک سرنوشت نهایی جهان ما را تعیین میکند. به عنوان مثال، اگر انرژی تاریک براستی همان انرژی فضای خالی (ثابت کیهانشناختی) باشد، شتاب برای همیشه ادامه خواهد داشت و حدود یک تریلیون سال بعد، انبساط سبب میشود تمام کهکشانهایی که دورتر از نزدیکترین همسایگان راه شیری هستند (گروه محلی، که تا آن زمان با هم ادغام شده و یک کهکشان بیضوی بزرگ را تشکیل میدهند) با سرعتی بیش از سرعت نور از یکدیگر جدا شده و غیر قابل مشاهده شوند. حتی نور قدیمی ناشی از مهبانگ– تابش پسزمینهی کیهانی (CMB) که تمام فضا را پر کرده است- به طول موجی بیش از اندازه کیهان قابل مشاهده اتساع پیدا میکند و لذا غیر قابل مشاهده میگردد. در این سناریو، ما تصادفاً در دورهی بسیار خوبی زندگی میکنیم که هنوز بهترین دید ممکن را از جهان خود داریم.
از سوی دیگر، اگر انرژی تاریک انرژی خلاء نیست بلکه انرژی ناشی از برخی میدانهای ناشناخته است، پس آینده کاملاً شفاف است. بسته به نحوه شکلگیری میدان، جهان سرانجام میتواند انبساط را متوقف ساخته و شروع به فروپاشی کند، و در “مهرمب” نهایی، شبیه همانجایی که مهبانگ به وجود آمد، در خود فرو ریزد. یا جهان ممکن است به یک “مهگسست” ختم شود، که در آن تمام ساختارهای پیچیده، از خوشههای کهکشانی گرفته تا اتمها و هستههای اتمی، میتوانند تحت تأثیر انرژی تاریک قرار گرفته و از هم پاشیده شوند. و اولین سناریو، شتاب بیوقفه به سمت مرگی سرد، نیز گزینهای برای میدان انرژی تاریک است. یک نظریهی جایگزین گرانش، اگر ضروری به نظر برسد، بسته به خصوصیات نظریهی تجدیدنظر شده به همین منوال نتایج مختلفی را ممکن میسازد.
آیا ممکن است ما در یک چندجهانی زندگی کنیم؟
با تعریف ثابت کیهانشناختی که منجر به مجموعهای نظری میشود، مشکل نقطهضعف تبیینناپذیر آن مطرح میشود. استیون واینبرگ، فیزیکدان فقید دانشگاه تگزاس در آستن، با پی بردن به مشکل این ثابت حتی پیش از کشف انبساط شتابدار، الگوی جدیدی را پیشنهاد کرد – که در آن ثابت کیهانشناختی به طور منحصربهفرد از قوانین بنیادی فیزیک تعیین نمیشود، بلکه یک متغیر تصادفی است که مقادیر متفاوتی را در بخشهای مختلف مجموعهی عظیمی از جهانها در بر میگیرد – یک چندجهانی. برخی از جهانها ممکن است دارای ثابت کیهانشناختی بسیار بزرگتری باشند، اما در آنها نیروی دافعهی شتابدهنده آنقدر بزرگ است که ماده نمیتواند برای تشکیل کهکشانها، سیارات و حیات درهمآمیزد.

واینبرگ اینگونه استدلال میکند از آنجا که ما وجود داریم، بدیهی است که باید خود را در یکی از آن جهانهایی بیابیم که میتواند وجود ما را ممکن سازد – جهانی که به طور اتفاقی ثابت کیهانشناختی کوچکی داشته است. این ایده، که بیشتر توسط «الکساندر ویلِنکین» از دانشگاه تافتز، «مارتین ریس» از دانشگاه کمبریج، یکی از ما (لیویو) و دیگران مطرح شد، استدلال انسانشناختی (آنتروپیک) نامیده میشود. جدا از در نظرگرفتن انرژی تاریک، دلایل خوبی وجود دارد که ممکن است یک چندجهانی بوجود آید.
نظریه تورم کیهانی که تا حد زیادی پذیرفته شده است اشاره به این دارد که جهان در کسری از اولین ثانیهی خود به طرز شگفتآوری متورم شده است. «ویلِنکین» و «آندری لیندِ» از دانشگاه استنفورد نشان دادهاند که با شروع تورم کیهانی، اساساً جلوگیری از وقوع دوباره و دوبارهی آن غیرممکن است، در نتیجه مجموعهی نامحدودی از جهانهای حبابی یا “جهانهای pocket” ایجاد میشود که جدا از یکدیگر شکل میگیرند و ممکن است خصوصیات بسیار متفاوتی داشته باشند. به نظر میرسد چندجهانی نتیجهی نظریهی ریسمان نیز است، کاندیدی برای نظریهای که تمام نیروهای طبیعت را متحد میکند. محاسبات بر اساس نسخههایی از نظریه ریسمان به نام «نظریهی M» توسط «رافائل بوسو» و «جوزف پولچینسکی» مطرح شده نشان میدهد که ممکن است تا ۱۰۵۰۰ فضازمان یا جهان مختلف وجود داشته باشد که هر یک با مقادیر متفاوتی برای ثابتهای طبیعت و حتی تعداد ابعاد فضا، مشخص میشوند.
با این حال، حتی اشاره به ایدهی چندجهانی، فشار خون برخی از فیزیکدانان را بالا میبرد. پذیرفتن این مفهوم دشوار و آزمایش آن دشوارتر به نظر میرسد – شاید نشاندهنده پایان روشهای علمی کلاسیک به گونهای که ما میشناسیم باشد. طبق روال گذشته این روش مستلزم آن است که فرضیهها مستقیماً با آزمایشات یا مشاهدات جدید قابل آزمون باشند. تاکنون، مفهوم چندجهانی چند پیشبینی دارد که ممکن است منتج به آزمایش شود. به طور خاص، برخی مدلهای چندجهانی پیشبینی میکنند که شکل فضازمان دارای یک انحنای جزئی است که ممکن است با مشاهدات قابل تشخیص باشد. یک احتمال دیگر، گرچه چندان محتمل نیست، این است که نور تابش پسزمینهی کیهانی ممکن است شامل موجهایی باشد که نشانه برخورد حباب دیگری با ما است.
یافتن پاسخها
بهترین راهی که برای آشکارسازی ماهیت انرژی تاریک میدانیم، اندازهگیری نسبت فشار آن (میزان تنش آن در فضا) به چگالی آن (چقدر از آن در مقدار مشخصی از فضا هست) است- ویژگیای که معادلهی پارامتر حالت آن w نامیده میشود. اگر انرژی تاریک انرژی خلاء (ثابت کیهانشناختی) باشد، پس w ثابت و برابر 1- خواهد بود. اگر انرژی تاریک ناشی از میدانی باشد که با گذشت زمان تغییر میکند، ما امیدواریم که مقدار w آن را که متفاوت از 1- و در طول تاریخچهی کیهانی در حال تحول است، شناسایی کنیم.
از سوی دیگر اگر شتاب مشاهده شده، اصلاحِ نظریهی گرانش اینشتین در فواصل بسیار دور را ایجاب نماید، انتظار داریم یک ناسازگاری بین مقادیر w که در مقیاسهای مختلف در جهان مییابیم مشاهده کنیم. اخترشناسان روشهای غیرمستقیم هوشمندانهای را برای اندازهگیری فشار و چگالی انرژی تاریک ابداع کردهاند. همانند کشش گرانشی دافعهای، انرژی تاریک یا گرانشِ اصلاحشده، کشش گرانش معمول (که جرم را در جهان به سمت جرمی دیگر میکشاند) را خنثی میکند و از تشکیل ساختارهای بزرگمقیاس – یعنی خوشههای کهکشانی – جلوگیری میکند. بنابراین، با مطالعه چگونگی رشد خوشهها با گذر زمان، دانشمندان میتوانند دریابند که انرژی تاریک در بخشهای مختلف تاریخچه کیهانی چقدر قوی بوده است.
ما این کار را با مشاهدهی اینکه چگونه جرمِ خوشهها نور کهکشانهای پسزمینه را در پشت آنها، طی فرآیندی که به لنز گرانشی معروف است، دچار خمیدگی میکند انجام میدهیم. میزان خمشدگی به ما میگوید که خوشهها چقدر پرجرم هستند و با مشاهده این اثر برای خوشههایِ در فواصل مختلف، میتوانیم اندازهگیری کنیم در ادوار مختلف کیهانی خوشهها عموماً چقدر جرم داشتهاند (به دلیل زمانی که طول میکشد نور به ما برسد، نگاه به دوردست همانند نگاه به گذشته است).
ما همچنین میتوانیم با مطالعه نحوه تغییر سرعت انبساط جهان در طی زمان، انرژی تاریک را اندازهگیری کنیم. با مشاهدهی اجرام در فواصل مختلف و اندازهگیری انتقال به سرخ آنها – چقدر طول موج نور آنها با انبساط فضا کشیده شده است – میتوانیم دریابیم که جهان از زمانی که آن نور سفر خود را آغاز کرد به چه اندازه منبسط شده است. این روش، در واقع به این صورت بود که دو تیم اولین بار شتاب کیهانی را کشف کردند. آنها انتقال به سرخ ابرنواخترهای نوع 1a مختلف (که فاصله آنها به طور قابل اطمینانی با درخشندگی آنها مرتبط است) را اندازهگیری کردند. یک نوع دیگر از این تکنیک، مشاهدهی اندازه ظاهری اعوجاجها در انبوهی از کهکشانها در سراسر فضا به نام نوسانات آکوستیکی باریون (BAO) – یکی دیگر از شاخصهای قابل اعتماد فاصله – به عنوان راهی برای ردیابی پیشینهی انبساط جهان است. تا به امروز، اغلب اندازه گیریهای w عموماً (در محدوده عدم قطعیتهای شهودی) با مقدار 1 تا 10 درصد مطابقت دارند لذا تعریف ثابت کیهانشناختیِ انبساط شتابدار را تایید میکند.
اخیراً تیمی به سرپرستی «ریس» با استفاده از تکنیک ابرنواختر از تلسکوپ فضایی هابل برای کاوش انرژی تاریک تا حدود 10 میلیارد سال گذشته استفاده کردند و هیچ مدرکی دال بر تغییر در آن گذر زمان پیدا نکردند. با این حال، لازم به ذکر است طی دو سال گذشته برخی از نشانههای انحراف از پیشبینیهای ثابت کیهانشناختی نشان داده شده است. به عنوان مثال، تلفیقی از اندازهگیریهای CMB (که دربارهی جرم و انرژی کل جهان به ما میگوید) از ماهوارهی پلانک با نتایج حاصل از مطالعات عدسی گرانشی، خبر از w با مقدار منفیتر از 1- میدهد. همچنین به نظر میرسید مشاهدات اولین تلسکوپ پانورامیک پیمایشی و سیستم واکنش سریع (Pan-STARRS) و استفاده از بیش از 300 ابرنواختر برای ردیابی انبساط کیهانی، مقدار w را منفی تر از 1- نشان میدهد. در مشاهدات اخیر نوسانات صوتی باریون بر اساس دادههای کهکشانهای درخشان دوردست موسوم به اختروشها نشان میدهد که چگالی انرژی تاریک با گذشت زمان افزایش یافته است.
در نهایت، امروزه اختلافی کوچک بین اندازهگیریهای محلی نرخ انبساط فضا، در مقایسه با اندازهگیری نرخ اولیه انبساط برآمده از CMB، همچنان میتواند نشانگر انحراف از ثابت کیهانشناختی باشد. هرچند این نتایج جالب توجهاند، هنوز هیچٔیک قانع کننده نیستند. دادههای بیشتر در آینده نزدیک ممکن است این مغایرتها را تشدید کرده یا آنها را به صورت اتفاق تصادفی سیستماتیک نشان دهند. در حال حاضر کار برای دستیابی به پیشرفت 100 برابری در دقت مشخصههای اندازهگیری شدهی انرژی تاریک در دههی پیشرو در دست انجام است. پروژههای جدیدی مانند «مساحی انرژی تاریک» (DES) در سال 2013 آغاز شد و «تلسکوپ پیمایشی بزرگ سینوپتیک» (LSST) که انتظار میرود در سال 2021 افتتاح شود، اطلاعات بهتری در مورد ساختارهای بزرگمقیاس در جهان و پیشینهی انبساط گردآوری میکند. تلسکوپ بزرگمیدان پیمایشی مادون قرمز ناسا – «تلسکوپ متمرکز بر فیزیک کیهانی» (WFIRST-AFTA) یک تلسکوپ فضایی 2.4 متری است که برنامهریزی شده است تا در اواسط سال 2020 پرتاب شود و انتظار میرود علاوه بر لنزهای گرانشی، ابرنواخترها و BAOهای دوردست را نیز رصد کند. راهاندازی مأموریت فضایی اقلیدسِ آژانس فضایی اروپا در حال حاضر برای سال 2020 برنامهریزی شده است و از اندازهگیری لنز گرانشی، BAO و انتقال به سرخ فواصل کهکشانی برای تعیین توزیع سه بعدی خوشههای کهکشانی بهره میگیرد.
در نهایت، ما همچنین میتوانیم نظریههای گرانش اصلاح شده را از طریق اندازهگیریهای درون منظومه شمسی مورد آزمون قرار دهیم. یکی از روشها فاصله تا ماه را با چنان دقت حیرتآوری (از طریق بازتاب نور لیزریِ بازتابندههایی که توسط فضانوردان آپولو بر روی ماه مستقر شدهاند) اندازهگیری میکند که میتواند انحرافات جزئی از پیشبینی نسبیت عام را تشخیص دهد. علاوه بر این، آزمونهای نوآورانه آزمایشگاهی به دنبال مغایرتهای جزئی در قوانین فعلی گرانش خواهند بود. سالهای آتی باید دورهای کلیدی برای تحقیقات روی انرژی تاریک باشد. ما امیدواریم بتوانیم در پاسخگویی به سوالات حلنشده درباره انبساط شتابدار جهان پیشرفت قابلتوجهی داشته باشیم. پاسخها هیچ چیز کوتاهی از آیندهی کیهان را نشان نمیدهد.
مقاله عالی بود
بسیار عالی. ممنون
خیلی جالب و بسیار ارزنده..اگر انرژی همون جرم باشه که انشتین بهش اشاره میکند که هم عرض هستند ایا این انرژی تاریک و ماده تاریک هم همچین رابطه ای باهم میتونن داشته باشند؟…و وقتی میگیم فرضا بیش از هفتاد درصد عالم از انرژی تاریک و بیست درصد ماده تاریک هست و بقیه همون ماده شناخته شده ای که بهش اشنائی داریم یعنی پنج درصد..انوقت رابطه انرژی تاریک با ماده تاریک چه جوری توجیه پذیر میشه که یکی ۷۰ و دیگری۲۵ درصد است یعنی اگر قرار باشه معادله انشتین را در این بازه انرژی و ماده تاریک در نظر بگیریم..البته فکر میکنم که این مقایسه بنده غیر معمول باشه و اشتباه…نظر شما چیست؟…
ضمن تشکر از پرسش شما، همانطور که اشاره فرمودید، طبق هم ارزی جرم و انرژی وقتی گفته میشود که انرژی تاریک حدود ۷۰ درصد از جهان را تشکیل میدهد یعنی ۷۰ درصد از محتوای جرم و انرژی را تشکیل میدهد و ماده تاریک حدود ۲۵ درصد از محتوای ماده و انرژی کیهان را تشکیل میدهد. یعنی مجموع جرم و انرژی منظور هست.